نامم را پدرم انتخاب کرد ، و نام خانوادگیم را یکی از اجدام ، دیگر بس است ، راهم را خودم انتخاب خواهم کرد ( دکتر علی شریعتی ) غلام قمر من غلام قمرم ، غير قمر هيچ مگو پيش من جز سخن شمع و شكر هيچ مگو سخن رنج مگو ، جز سخن گنج مگو ور از اين بي خبري رنج مبر ، هيچ مگو دوش ديوانه شدم ، عشق مرا ديد و بگفت آمدم ، نعره مزن ، جامه مدر ،هيچ مگو گفتم :اي عشق من از چيز دگر مي ترسم گفت : آن چيز دگر نيست دگر ، هيچ مگو من به گوش تو سخنهاي نهان خواهم گفت سر بجنبان كه بلي ، جز كه به سر هيچ مگو قمري ، جان صفتي در ره دل پيدا شد در ره دل چه لطيف است سفر هيچ مگو گفتم : اي دل چه مه است اين ؟ دل اشارت مي كرد كه نه اندازه توست اين بگذر هيچ مگو گفتم : اين روي فرشته ست عجب يا بشر است ؟ گفت : اين غير فرشته ست و بشر هيچ مگو گفتم : اين چيست ؟ بگو زير و زبر خواهم شد گفت : مي باش چنين زيرو زبر هيچ مگو اي نشسته در اين خانه پر نقش و خيال خيز از اين خانه برو ، رخت ببر، هيچ مگو گفتم : اي دل پدري كن ، نه كه اين وصف خداست ؟ گفت : اين هست ولي جان پدر هيچ مگو حضرت مولانا