نور سر بريده امام (ع)
وقتي لشكر ابن زياد سرهاي بريده امام حسين (ع) و يارانش را حمل مي كردند تا به يزيد برسانند. در بين را ه كنار دير راهب فرود آمدند و سر امام حسين (ع) را در صندوق گذاردند.
نيمه هاي شب بود كه راهب بانكي شنيد. چون گوش فراداد شنيد كه همه ذكر خدا و تسبيح و تقديس الهي بود. برخاست و سر از دير بيرون آورد مشاهده كرد از صندوقي كه در كنار ديوار گذارده اند نوري بزرگ بسوي آسمان بلند است و فرشتگان دسته دسته از آسمان فرود مي آيند و مي گويند السلام عليك يابن رسول الله، السلام عليك يا ابا عبدالله ، صلوات الله وسلامه عليك.
راهب مسيحي از مشاهده اين امور در تعجب شد وناله و بيتابي بر او مستولي گرديد. وقتي سفيده صبح دميد از محل عبادت خود بيرون شد و به ميان لشكر آمد و پرسيد بزرگ لشكر كيست؟
جواب دادند خولي است. نزد خولي آمد و سوال كرد در اين صندوق چيست؟
جواب داد سر حسين بن علي بن ابيطالب است.
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0