.
اطلاعات کاربری
درباره ما
دوستان
خبرنامه
آخرین مطالب
لینکستان
دیگر موارد
آمار وب سایت

 

ساعت حدود دو نیمه شب بود و من که تازه از مهمانی دوستم آمده بودم، مشغول رانندگی به سمت خانه بودم. من در «بیگو» واقع در شمال جزیره «گوام» زندگی می کنم. از آنجایی که به شدت خواب آلود بودم. ضبط ماشین را روشن کردم تا احیانا خوابم نبرد. سپس کمی به سرعت ماشین افزودم، آن چنان که سرعتم از حد مجاز بالاتر رفت. اواسط راه بودم که ناگهان دختربچه ای را کنار جاده دیدم. سنگینی نگاه خیره اش را کاملا روی خود احساس می کردم. در حالی که از سرعتم کاسته بودم، از خود می پرسیدم که دختربچه ای به آن سن و سال در آن وقت شب کنار جاده چه می کند، می خواستم دنده عقب بگیرم که ناگهان احساس کردم شخصی نزدیکم حضور دارد. وقتی از آینه، نگاهی به عقب انداختم، نزدیک بود از فرط وحشت قالب تهی کنم؛ چرا که همان دختربچه را دیدم که صورتش را به شیشه پشت ماشین چسبانده بود. ابتدا تصور کردم که دچار توهم شده ام، در نتیجه بعد از کلی کلنجار رفتن، دوباره از آینه نگاهی به عقب انداختم، ولی زمانی که چیزی را ندیدم، تا حدی خیالم راحت شد. وقتی به کنار جاده نگاهی انداختم، آنجا هم اثری از دخترک ندیدم. آینه ماشین را رو به بالا قرار دام تا بار دیگر با آن صحنه های هولناک مواجه نشوم. اگرچه، هنوز هم همان احساس عجیب همراهم بود، احساس می کردم تنها نیستم. با ناراحتی و تا حدی وحشت زده، به سرعت به سمت منزل به راه افتادم و خدا خدا می کردم که پلیس در این حین به علت رانندگی با سرعت غیر مجاز دستگیرم نکند. طولی نکشید که آن احساس عجیب را از یاد بردم و از این که به خانه خیلی نزدیک شده بودم، تا حدی احساس آرامش می کردم ولی...درست زمانی که مقابل راه ورودی خانه مان رسیدم، همان احساس عجیب- که این مرتبه عجیب تر از قبل بود- به سرغم آمد. وقتی به سمت پیاده رو نگاهی انداختم، دخترک را آنجا دیدم؛ او کنار پیاده رو نشسته بود و به من لبخند می زد!

 

من که از فرط حیرت شوکه شده بودم، ناگهان کنترل ماشین را از دست دادم و با درخت مقابل خانه برخورد کردم. و در حالی که بیخود و بی جهت نعره می زدم، از پنجره ماشین به بیرون پرتاب شدم. در اثر داد و فریادهایم، پدر و مادرم و همسایه ها از خواب پریدند و دوان دوان به سراغم آمدند تا ببیند جریان از چه قرار است. ابتدا پدر و مادرم به دلداریم پرداختند ولی وقتی کل ما وقع را برایشان تعریف کردم، پدرم به سرزنشم پرداخت که چرا آبروریزی به را ه اندخته ام، همسایه ها را از خواب پرانده ام و ماشین را درب و داغان کرده ام. ولی من حتم داشتم که روح دیده ام و دچار توهم نشده ام.

 

چند روز بعد به همان نقطه ای رفتم که دخترک را دیده بودم. در آنجا زیر علف ها، یک صلیب کوچک را پیدا کردم. ظاهرا در آن نقطه سالها قبل دخترک به همراه خانواده اش در اثر یک سانحه رانندگی کشته شده بود. البته مطمئن نیستم، ولی تصور می کنم که آن شب، او قصد داشت سوار ماشینم شود. هرگز آن شب کذایی را از یاد نمی برم و از بعد از آن هر وقت که شب، دیروقت به خانه بر می گردم، شخصی را همراه خود می کنم تا تنها نباشم!

 

 

 



:: بازدید از این مطلب : 706
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
ن : دکتر مولایی
ت : دو شنبه 14 مرداد 1392
.

چه کسی تاکنون یک یا دو تا از این داستان های ترسناک شهری را نشنیده است؟ هر افسانه ای، می تواند کمی حقیقت را درون خود داشته باشد. حتّی اگر نمی توانید یک افسانه را به طور کامل باور کنید، آن را خوانده و امتحان کنید، و دقّت کنید که آیا موهای بدنتان سیخ نمی شود. برخی از افسانه های شهری پشت درهای بسته و جلوی آینه ها و در تاریکی کامل ساخته شده اند.

افسانه شهری: نوزاد آبی
برای آنکه این افسانه را به مرحله اجرا در آوریم، باید به درون حمام روید، در را ببندید، و چراغ ها را خاموش کنید. برای آغاز یک افسانه ترسناک، این فاکتورها کافی است. البتّه این بستگی به اندازه حمام شما و کوچک بودن آن و اینکه شما تا چه حدّ از مکان های بسته می ترسید. گام بعدی این است که وانمود کنید، در حال تکان دادن یک عروسک هستید، در حالیکه سیزده بار عبارت نوزاد آبی را زیر لب زمزمه می کنید. با این کار، یک نوزاد ظاهر شده و شما را خراش می دهد. هنگامی که این اتفاق افتاد، شما باید عروسک را انداخته و فرار کنید. زیرا اگر این کار را انجام ندهید، زنی ظاهر خواهد شد و چنان فریادی خواهد زد که بر اثرش، تمام شیشه ها می شکنند. "نوزاد را به من بده!" اگر نوزاد را به او پس ندهید، به دست او کشته خواهید شد. حال، آیا جرات تکان دادن یک عروسک را دارید؟

عروسک, آداب و رسوم, داستان های ترسناک

افسانه شهری: ماری خون آلود
گفته می شود که دو نوع از این افسانه شهری وجود دارد. مطمئنم هر یک از این دو، به اندازه کافی قدرت ترساندن شما را دارد. خوب است شب هنگام و زمانی که تنها در خانه نشسته اید، آن را امتحان کرده و میزان ترس درونی خود را بسنجید.
این داستان نیز به مانند قبلی، از پایه مشابهی برخوردار است. داستان دختری است که مرده به خاکش می سپارند، امّا در واقع زنده است. او تلاش می کند تا خود را از درون تابوت بیرون کشیده و فرار کند، امّا نمی تواند. هنگامی که پدر و مادر او حس می کنند که ممکن است دخترشان را زنده به خاک سپرده باشند، قبر را حفر کرده و جای خراش های ناخن های دختر را بر جای جای تابوت دیدند. خراش هایی که نشان از تلاش دختر برای رهایی داشت.
اولین روشی که می توانید ماری را ظاهر کرده و با او ملاقات کنید:
هنگامی که سیزدهم یک ماه در روز جمعه افتاد، تمام چراغ ها را در خانه خود خاموش کنید. به سمت حمام بروید، آب را باز کرده، و وان را بشویید. سپس، پنج بار به آینه و پنج بار به "ماری خون آلود" نگاه کنید. او ممکن است تنها در آینه ظاهر شود و سعی کنید چراغ ها را سریعا روشن نمایید، زیرا شاید ماری از پشت به شما نزدیک شده و با چاقو زخمی تان نماید.
در روش دوم می توانید از ماری التماس کنید که به دیدارتان بیاید:
باید به تنهایی و در تاریکی جلوی آینه بایستید. هنگامی که سه بار عبارت "ماری خون آلود" را زیر لب زمزمه کردید، در محلی که قرار دارید بچرخید. پس از این که سه بار این کار را انجام دادید، ماری خون آلود در پشت شما و در آینه ظاهر خواهد شد و شما را تا حدّ مرگ خواهد ترساند.
من فکر می کنم بیش از یک روش برای دیدن ماری خون آلود وجود دارد.

عروسک, آداب و رسوم, داستان های ترسناک

افسانه شهری: مرد آب نباتی
هنگامی که خواستید با مرد آبنباتی ملاقاتی را کنید، بسیار مراقب باشید. زیرا اگر کسی بتواند این کار را انجام دهد، مرد آبنباتی می تواند هر کاری را انجام دهد.
هنگامی که در حمام هستید، حتما تمامی چراغ را خاموش کنید. به درون آینه نگاه کنید و نام "مرد آبنباتی" را پنج بار صدا بزنید. سپس، یک جفت، چشم های قرمز درخشان خواهید دید که از پشت نظاره گر شما هستند. به محض آنکه آن چشم های هراسناک را دیدید، چراغ ها را روشن کرده و به روشن ترین نقطه اتاق بروید. زیرا اگر این کار را نکنید، او از درون آینه بیرون آمده و شما را خواهد کشت.

عروسک, آداب و رسوم, داستان های ترسناک

افسانه شهری: بانوی سپیدپوش
آیا به تازگی یکی از کسانی را که دوست داشته اید، از دست داده اید؟ بانوی سپیدپوش به شما روشی را نشان می دهد تا بتوانید آنها را ببینید.
به تنهایی داخل حمام شده و چراغ ها را خاموش کنید. پنج بار بچرخید و عبارت بانوی سپیدپوش را تکرار کنید. به سمت مخالف چرخیده و پنج بار نام کسی را که از دست داده اید و آرزوی دیدنش را دارید، تکرار کنید. پس از اینکه نام آنها را صدا زدید، در آینه آنها را خواهید دید.
روش بدی نیست تا با دوران قدیم ارتباط برقرار کنیم؟
حال که با روش های مناسب برای دیدن این افراد آشنا شدید. یک بار امتحان کنید. ببینید تا چه حدّ ممکن است ترس وجودتان را فرا بگیرد.

 


:: بازدید از این مطلب : 718
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
ن : دکتر مولایی
ت : دو شنبه 14 مرداد 1392
.



:: بازدید از این مطلب : 675
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
ن : دکتر مولایی
ت : دو شنبه 14 مرداد 1392
.


:: بازدید از این مطلب : 704
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : دکتر مولایی
ت : یک شنبه 13 مرداد 1392
.

ین علامت در افکار عمومی به عنوان نماد «یهودی ها» شناخته شده است و به آن « ستاره ی داوود »

یا « مهر سلیمان » هم می گویند؛ ولی در حقیقت این نماد هم جزء نمادهای الحادی بوده که بر اساس

تفکرات الحادی مصر باستان ساخته شده است و نماد تعادل طبیعت بین زن و مرد، طبع سرد و گرم، الهه

های ماه و خورشید و…. است. البته علامت مذکور در مکتب های الحادی دیگر، مانند هندوییسم و دیگر مکتب

های شرقی نیز با مفاهیم مشابهی به کار می رود. نکته ی مهم این است که این تفکر تعادل عالم خلقت،

متفاوت با دیدگاه اسلام است. در اسلام نیز مفهوم تعادل وجود دارد، اما در دیدگاه اسلامی، این تعادل

مخلوق خداوند یکتاست. امّا در مکاتب شرک آمیز نامبرده، این تعادل را خدایان مختلفی با کمک هم ایجاد کرده اند.

برای مثال در تفکر مصر باستان، از امتزاج قدرت خدایانIsis و Osiris، تعادل در عالم خلقت ایجاد شده است
نکته ی عجیبی که وجود دارد، این است که شیطان پرستان نیز علامت مذکور را قویترین علامت خود می دانند

و از آن در مراسم شیطانی خود استفاده می نمایند. در کتاب « Web of Darkness : شبکه ی تاریکی »

اثرSean Sellars (شیطان پرست معروف) در زیر این علامت نوشته شده است :
« این علامت، قوی ترین علامت در شیطان پرستی است. ستاره ی شش گوشه از شش ضلع، شش گوشه

(زاویه) و شش مثلث کوچک درست شده است که معرّف عدد ۶۶۶ می باشد. » این عدد در بین مسیحیان و

نیز شیطان پرستان عددی ویژه و خاص است و نشان دهنده ی دجال یا Antichristمی باشد. هدف اصلی شیطان

پرستان و فراماسونها به حکومت رساندن Antichrist است؛ به همین دلیل است که ستاره ی شش گوش، بهترین

و قوی ترین نمادشان محسوب می شود.در ادامه در کتاب نوشته شده است که حتی کلمه ی « hex » که در زبان

انگلیسی به معنی نفرین و تلاش برای آسیب رساندن می باشد، از کلمه ی « HEXAGRAM : ستاره ی شش

گوش » گرفته شده است. »

 

۵. افسانه ی ایزس (Isis) یا زن بیوه، نیز از دوران مصر باستان اقتباس شده است. فراماسونها

 اعتقاد دارند که تمام ماسونها فرزندان زن بیوه می باشند.

این همان زن بیوه است

  همان طور که ذکر خواهد شد در باور مصریان قدیم، Isis و Osiris الهه های

مصر باستان بودند که در اثر ازدواج آنان تعادل طبیعت به وجود آمد.

 

بعد از مدتی Osiris مرد و خدای شهر های مردگان گشت. بدین ترتیب Isis بیوه شد.

 

۶. علامت آنخ

 

نماد Isis است و در لژهای ماسونی به کار می رود. این علامت امروزه به عنوان

سمبل جنس زن و نشانه ی فمینیست ها (Feminists) نیز به کار می رود.

 



:: بازدید از این مطلب : 846
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : دکتر مولایی
ت : شنبه 12 مرداد 1392
.


:: بازدید از این مطلب : 688
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : دکتر مولایی
ت : شنبه 12 مرداد 1392
.


:: بازدید از این مطلب : 672
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : دکتر مولایی
ت : شنبه 12 مرداد 1392
.

تا به حال چیزی از کویر ترسناکی که مردم محلی ادعا می کنند محل زندگی ارواح و اجنه است و هر انسانی از آنجا عبور کند گرفتار ارواح شده و زنده نمی ماند شنیده اید؟ شاید این اعتقاد قدیمی ها به این دلیل باشد که در گذشته افرادی بدون در نظر گرفتن شرایط سخت سفر به این کویر راهی آن شده اند و هرگز بازنگشته اند.

کویر« ریگ جن» از صعب العبورترین نواحی دنیا، منطقه کویری و پر از تپه های شنی و باتلاق های نمکی است. مردم محلی معتقدند این سرزمین نفرین شده است. در قدیم کاروان ها و مسافران هرگز از این کویر عبور نمی کردند. در حال حاضر در این منطق هیچ علایمی از حیات دیده نمی شود.

 

به گزارش برناکویر «ریگ جن» در جنوب غربی و غرب دشت کویر، جنوب سمنان، جنوب شرق گرمسار، شرق منطقه حفاظت شده کویر، شمال انارک و غرب جندق قرار گرفته است و وسعتی برابر با ۳۸۰۰ کیلومتر مربع دارد. هیچ گونه چشمه یا چاه آبی در این منطقه وجود ندارد. در بیشتر نقشه ها نامی از این منطقه نبرده شده است.تنها دو کویر شناس اروپایی در گذشته در سفرنامه های خود به وجود چنین کویری در ایران اشاره ای کرده اند.

 

قدیمی ها معتقد بودند، این سرزمین نفرین شده و پایگاه شیطان ها و ارواح پلید است. مردمی که در اطراف این کویر زندگی می کنند بر همین باور هستند.این مردم محلی می گویند هر کسی که وارد این سرزمین شده زنده نمانده و ناپدید شده است.بعضی ها می گویند شاید این افراد درون باتلاق های نمکی گرفتار شده یا از تشنگی تلف شده اند.

 

” اسون هیدن ” کویرنورد معروف در سفر خود در سال ۱۹۰۰ به ایران از سفر به این ناحیه اجتناب کرد.” آلفرنس گابریل ” توانست در سال ۱۹۳۰ از عرض آن عبور کند. علی پارسا، فارغ التحصیل علوم رایانه از دانشگاه صنعتی شریف همراه با گروهش توانست از طول این کویر چند بار عبور کند.

 

این منطقه بدون هرگونه پوشش گیاهی و جانوری است و تا به حال گزارشی درباره حیوانات احتمالی که امکان زندگی شان در این منطقه وجود دارد ارایه نشده است.


ریگ جن را مثلث برمودای ایران هم می نامند. شنزارهای گسترده این منطقه و باتلاق های این منطقه هر انسانی را به وحشت می اندازند. اگر کسی به این منطقه سفر کند گرفتار گل و لجن های بیابان شده و به کسانی می پیوندد که در این بیابان ناپدید شده یا جام خود را از دست داده اند.


با وجود اینکه محققان و کویرنوردانی توانسته اند از این منطقه عبور کنند اما هنوز هم مردم محلی معتقدند این سرزمین نفرین شده است و هر کسی پا به این سرزمین بگذارد گرفتار شیاطین و ارواح می شود و دیگر هرگز از آن باز نمی گردد.



:: بازدید از این مطلب : 738
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : دکتر مولایی
ت : شنبه 12 مرداد 1392
.

به گزارش جهان به نقل از مفتاح 24، چه کرامتی، چه سلوکی و چه جهاد با نفسی از این عظیم‌تر که در تمام طول سلوک تنها در موارد معدودی کلمه"من" را به کار برد در حالی که اگر هر کسی فقط و فقط در ظاهر جملاتی که به کار می‌برد و یا می‌نویسد اندکی دقت کند تعداد من‌ها سر به آسمان می‌گذارد. 
  
حجت الاسلام روحی تعریف می‌کند: 
 
خیلی از داستان‌هایی که آیت الله بهجت نقل می‌کردند که یک آقایی این چنین بود، خودشان را داشتند می‌گفتند. دوستان می‌گفتند: این خودش است. می‌گفتم: نه، دلیلی ندارد. تا اینکه شاید سی سال گذشت و از یک قضیه‌ای که اغلب آن را نقل می‌کردند به صحت این مطلب پی بردیم. 
  
ایشان بارها می‌فرمودند: آن آقا در مورد جن چنین گفته. تا یک بار بچه‌های کوچک کتابی خوانده بودند و خیلی از جن وحشت کرده بودند. ایشان به بچه‌ها فرمودند: بیایید با شما کار دارم. من هم رفتم طرف دیگری و می‌خواستم مراقبت کنم که چه کار می‌خواهند بکنند آقا. دیدم به آن‌ها فرمودند: جن ترس ندارد، آن‌ها کاری به مومن ندارند. حالا کسی که سی سال می‌گفت یک آقایی، به این بچه‌های کوچک می‌گفتند: "من خودم وارد منزلی شدم(منزل عمویشان در کربلا) خواستم بروم داخل اتاق، صاحبخانه گفت: آن‌جا نرو جن دارد. گفتم: باشد به من کاری ندارند. رفتم داخل اتاق دراز کشیدم، عمامه‌ام را پهلوی خودم گذاشتم و عبایم را روی سرم کشیدم. پاسی از شب که گذشت، صدای پای آن‌ها را بیرون در اتاق می‌شنیدم. یک دفعه احساس کردم که یکی از این پاها به در اتاق نزدیک شد. از پنجره خودش را بالا کشید و داخل اتاق را نگاه کرد. دید که من اینجا خوابیدم. عمامه‌ام کنارم است. رفت به آن‌ها گفت: این لشکر خداست." 
 
 عصر از ایشان پرسیدم آقا، آن شخص حرف جن را چه طوری متوجه شد؟ فرمود: آخر آن جمله‌اش این بود: هذا خیل الله. سی سال به ما در خانه می‌گفتند: یک آقایی بود. 
 
برگرفته شده از کتاب: عبد خدا محمد تقی بهجت(ره)



:: بازدید از این مطلب : 790
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : دکتر مولایی
ت : شنبه 12 مرداد 1392
.

وجود جن برای انسانها همواره معمایی حل نشدنی بوده است.آیا جن وجود دارد یا خیر؟

در روایات اسلامی بارها به این موضوع اشاره شده که این موجودات حی و حاضر در کنار ما وجود دارند.در قرآن کریم هم آنها را موجوداتی دارای شعور واراده توصیف نموده است که از دید بشر پنهان است.در گذشته این مسئله برای مردم به یک باور تبدیل شده بود و نمونه بارز آن جریان پری وفایز است اما در دنیای امروزی مبدل به افسانه گردیده است.اما هنوز هم کسانی هستند که مدعی ارتباط با اجنه می باشند.مطالب زیر حاصل گفتگو با شخصی است که ادعای ارتباط جسمی محدود و معنوی بسیار با اجنه داردالبته بنا به ملاحظات واصرار مصاحبه شونده از ذکر نامش و بخش هایی از این گفتگوی طولانی خودداری می شود .

اولین بار که روح یا جن را مشاهده کردید چه خالی به شما دست داد؟

اول باورم نمی شد.نیمه شب بین خواب وبیداری بود، ناگهان دیدم شخصی پایین پایم نشستهشکل یک مرد بود.چون شناختی نسبت به جن نداشتم احساس می کردم خیالبافی می کنم.

حادثه در کجا اتفاق افتاد و آیا قابل رویت بود ؟

کاملا واضح بود و گویا با ایک انسان برخورد می کردم لباس هایش رنگ قرمز بود .شکل لباسهای بسکتبالیستها.حتی شماره هم داشت.صورتش سبزه بود .در منزل خودمان خوابیده بودیم .ابتدا تصور کردم یکی از اعضا خانواده روبرویم نشسته اما وقتی بیشتر دقت کردم دیدم غیر عادی است و داشت به سمتم می آمد من نیم خیز شدم و او وقتی بسیار به من نزدیک شد محو شد.

نترسیدید ؟

آن لحظه پس از رفتن او چون تجربه یا ذهنیتی قبلی نسبت به این موضوع نداشتم بدون هیچ ترسی خوابیدم.

با کسی هم این موضوع را در میان گذاشتید ؟

بله به خانواده این موضوع را توضیح دادم اما آنها می گفتند خیال بافی کردی.آنها معتقد بودند چون در منزل قرآن ، آهن و نمک و ... وجود دارد اجنه نمی آیندمن هم باورم شد که خیالی بیش نبوده اما تا مدت های مدیدی ذهنم را مشغول می کرد تا این که پس از سه سال در پروژه ای با کسی آشنا شدم که در حال تحقیق از جن و اهل اونا بود بین کار از ترس و روح و جن سخن به میان آمد و من هم واقعه ای که برایم اتفاق افتاده بود تشریح کردم و او با ادله به من تفهیم کرد که جن دیده ام.

پس از اطمینان از این موضوع چه واکنشی نشان دادید؟

تا مدت ها ترس بر من مستولی می شد تا این که نسبت به این موضوع کنجکاو شدم و شروع به تحقیق کردم اما پاسخ ها قانع کننده نبود حتی داشتم بی خیال می شدم تا این که کابوس های خواهرم شروع شد خواهرم مدت ها بود که در خواب آرامش نداشت از سر اتفاق با زن سیده ای آشنا شدم و جریان را برایش مطرح کردیم .بی بی با اهل اونا ارتباط داشت و معتقد بود اجنه خوابش را تسخیر کرده اند.

چه تفاوتی بین اهل اونا آنها با اجنه هست ؟

تفاوتی وجود ندارد اما در عوام اهل اونا مصطلح می باشد قدیمی ترها می گفتند از ما بهتران.

خوابهای آشفته خواهرت تا کی ادامه داشت ؟

بی بی برایش دعا نوشت و مشکلش حل شد.

آیا خواهرت به عینه آنها را می دید؟

خیراو هم خیلی می ترسید فقط خوابش را محدود می کردند.

چه عواملی باعث کدورت اجنه می شود ؟

قدیمی ها معتقد بودند باید مغرب صلوات فرستاد و موقع ریختن آب سرد یا گرم یا صلوات فرستاده یا اصلا آب نریخت یا در مکانهای تاریک و خرابه بدون ذکر صلوات عبور نکرد .آنها معمولا غروب حضور فیزیکی دارند اما مردم آنها را نمی بینند.

آیا وجود کتابهای مقدس یا آهن الات و ... در منزل تاثیری بر عدم حضورشان دارد ؟

خیراین ها تاثیر ناچیزی دارد وبه عقیده من انسان باید دلش با خدا و قرآن باشد.من مواقعی که در شرایط بحرانی بودم صلوات می دادم که خیلی تسکین دهنده بود چون آنها هم از دو قبیله خوب وبد تشکیل می شوند و مثل انسانها وجدان دارند.

شما چگونه آنها را مشاهده می کنید ؟

یکی بستگی به تمرکز روزانه من دارد و دیگر هم بستگی به خود آنها دارد واین حاصل نیرویی است که در برخی انسانها وجود دارد .معمولا افراد ناچیزی از این نیرو برخوردارند.

آنها را در چه شکل وشمایلی می بینید؟

الان به صورت یک نور سفید می بینم.البته بیش تر در آسمان مدام نور سفید می دیدم و این موضوع را خدمت بی بی رساندم .بی بی گفت این نور سفید همان اهل اونا ستالبته آنها از قدرتی برخوردارند که می توانند به هر صورتی در بیاینداگر داستان جنی که به شکل انسان بود و در حرم امام رضا دانه برای کبوترها می ریخت و کبوترها آن دانه ها را نمی خوردند شنیده باشید متوجه منظورم می شوید یا بسیار اتفاق ها که در گذشته برای مردم منطقه روی داده حاکی از قدرت آنها می کند ولی من به شکل نور سفیدی مثل گذر یک شهاب مشاهده می کنممعمولا هر کس به اندازه ظرفیتش انها را می بیند .

ارتباط روحی وروانی شما با آنها چگونه است ؟

ابتدا باید خودشان بخواهندمعمولا با خواب آغاز می شود سپس در مراحل بعدی به به صدا می رسد کمک آنها به من به نحوی است که مرا در جریانات آینده قرار می دهند.

یعنی صدایشان را هم می شنوید ؟

بعضی مواقع صدایشان را هم می شنومگاهی تصور می کنم اهل منزل در حال صحبتند اما دقت که می کنم متوجه می شوم آنها مشغول گفتگو هستند.

چه چیز عجیب وخارق العاده ای از آنها دیده اید ؟

یک بار منزل کسی مهمان بودمشب مقنعه ام را به چوب لباسی آویخته بودم .صبح که برخواستم اثری از مقنعه نبود و هرچه گشتم نیافتمدر غذا هم شریک می شوند به نحوی که ممکن است مقداری از غذا را بردارند یا اگر از چیزی خوششان بیاید بردارند اگر چه هیچ وقت کسی به آنها مظنون نمی شود.

آیا صدمه ای هم به شما وارد کرده اند ؟

خیراین ها عاملی است برای دریافتن بیشتر خدا واین که قدرت اول و آخر از آن ذات باری تعالی است.



:: بازدید از این مطلب : 815
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : دکتر مولایی
ت : شنبه 12 مرداد 1392
.
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
چت باکس
تبادل لینک هوشمند
پشتیبانی