دو شنبه 7 مهر 1393 ساعت 22:11 |
بازدید : 444 |
نوشته شده به دست دکتر مولایی |
(نظرات )
جزئیات اطلاعات شهید
شهیدمختار سلیمانی
نام و نام خانوادگی:
1338
تاریخ ولادت :
1362/1/26
تاریخ شهادت :
فکه
محل شهادت :
نشانی مزار :
ناحیه 4
ناحیه:
شهید از زبان مادر و برادر : مادر شهید درباره فرزندش می گوید: پسرم با اینکه دبستانی بود علاوه بر درس خواندن، یار و یاور پدرش می شد و بعد از کلاس و درس به نانوایی پدرش در شادآباد می رفت و به او کمک می کرد. با اینکه هنوز به سن تکلیف نرسیده بود اما بسیار مقید بود که نمازش را سر وقت بخواند. مبارزات ضد طاغوت را از 15 سالگی آغاز کرد. اعلامیه های حضرت امام را از طریق دوستانش تهیه، تکثیر و در منطقه و حتی سطح تهران توزیع می کرد. برادر شهید نیز می گوید: شجاعت مختار ورد زبانها بود. همسایه ها و آشنایان که از فعالیتهای انقلابی او آگاه بودند به پدر و مادرم می گفتند مراقب پسرتان باشید. اگر گیر ساواکی ها بیفتد او را می کشند. به یاد دارم روزی قصد داشت تعداد زیادی اعلامیه پخش کند. خودروهای ساواک را شناسایی کرده بود و تعدادی از اعلامیه ها را داخل لاستیک خودروهایشان جاسازی کرد. منتظر ماندیم تا ببینیم چه اتفاقی می افتد. بعد از چند دقیقه ساواکی ها سراغ خودروهایشان رفتند و زمانی که با خودرو از خیابان عبور کردند تمام اعلامیه ها روی سطح معبر پخش شد. آنها مات و مبهوت مانده بودند که این همه اعلامیه از کجا آمده و کار چه کسی بوده که جرات کرده ساواکی ها را دست بیاندازد. او علاوه بر فعالیتهای سیاسی در امور فرهنگی محله شادآباد بویژه مسجد حسینی نقش اساسی داشت. اموری همچون راه اندازی برنامه های سخنرانی مذهبی، تهیه و پخش جزوه ها و کتابهای شخصیتهای بزرگ میان نمازگزاران مساجد را برعهده داشت. مختار در دوران انقلاب اسلامی برای ساماندهی نیروهای انقلابی در انجمن اسلامی شادآباد زحمات فراوانی کشید. آنها توانستند با بهره گیری از همین نیروهای مردمی چندین پادگان نظامی رژیم شاه را تسخیر کنند. او در زمان طاغوت به یکی از مهره های فعال و انقلابی تبدیل شده بود و از هیچ تهدید و قدرتی ترس و هراس نداشت. در یکی از شبهایی که حکومت نظامی برقرار بود حدود 15 هزار اعلامیه حضرت امام (ره) را در منطقه و سطح شهر پخش کرد. گویی نیرویی مافوق تصور همیشه از او محافظت و نگهداری میکرد. بعد از 22 بهمن سال 57 و استقرار نظام جمهوری اسلامی، مختار بیشتر وقت خود را صرف خدمت به محرومان می کرد. اولین پستی که از سوی مسئولان به وی پیشنهاد شد معاون اول فرمانداری فیروزآباد بود که به علت وضعیت ناآرام و شورش خان های ستمگر از حساسیت خاصی برخوردار بود. برادرم این وظیفه را بدوش گرفت تا به شورش منافقان و آشوبگران این محدوده که سرکرده آنها فردی به نام خسرو قشقایی بود خاتمه دهد و وضعیت آرامی برای مردم بی دفاع فراهم کند. مبارزات او به همراه دوستانش شش ماه در فیروزآباد ادامه داشت و سرانجام با شجاعت تمام شورشیان را شکست داد. مختار در اواخر سال 58 به عضویت سپاه درآمد و مبارزه بر علیه ضد انقلاب داخلی را آغاز کرد. تا قبل از شروع جنگ تحمیلی در بیشتر عملیاتها و برنامه ها برعلیه ضدانقلاب حضوری فعال داشت و توانسته بود با کمک دیگر دوستان انقلابی اش در سپاه، بسیاری از توطئه های آنان را خنثی کند. شجاعت و دلاوری های مختار به همین دوران ختم نمی شود. او در دوران دفاع مقدس نیز پابه پای دیگر رزمندگان اسلام به جبهه های حق علیه باطل عزیمت کرد تا به هدف اصلی اش که همان شهادت در راه خدا بود برسد. او در اولین مرحله عزیمت به جبهه به سمت غرب و محدوده قله های بازی دراز ایلام رفت که بعد از گذشت مدتی با نشان دادن قدرت و توانایی هایش، اول به دیدبانی توپخانه و بعد به فرماندهی چندین عملیات در منطقه منصوب شد. بعد از اعلام نیاز نیرو به سمت جبهه های جنوب حرکت کرد. او در آن منطقه ابتدا فرماندهی گردان حبیب ابن مظاهر و سپس گردان میثم را بر عهده گرفت و توانست با کمک دیگر رزمندگان در عملیات مختلف چون والفجر مقدماتی شکست سختی به رژیم بعث عراق وارد کند. این عملیات بقدری شدید بود که مختار و یارانش 5 شبانه روز نخوابیدند تا مواضع خود را تثبیت کنند و نگذارند دشمن قدمی پیشرفت داشته باشد. در این عملیات مختار از ناحیه دست به شدت مجروح شد و برای درمان به عقب انتقال یافت. زمانی که زخمی شده بود یکی از رزمندگان برای کمک به او، زیر بغلش را گرفت تا براحتی حرکت کند اما او گفته بود: لطفا این کار را نکنید چون اگر دیگر رزمندگان این وضعیت را ببینند روحیه شان تضعیف می شود. برادرم در زمان حضورش در جبهه در 17 عملیات حضوری فعال و ثمربخش داشت. در عملیات والفجر 1 به فرماندهی تیپ 3 ابوذر گماشته شد و در حالی که هنوز جراحت دستش بهبود نیافته بود برای شناسایی محل قبل از عملیات وارد منطقه شد و همانجا بود که توسط نیروهای عراقی شناسایی و پای راستش نیز مجروح شد. در یک عملیات در سمت فکه درگیری شدیدی اتفاق افتاده بود و از سوی دیگر عملیات والفجر مقدماتی از سوی ستون پنجم دشمن لو رفته بود و امکان داشت رزمندگان اسلام به دام دشمن بیافتند و تپه 146 منطقه شرهانی توسط دشمن تصرف شود. مختار که متوجه موضوع شده بود و قصد داشت جلوی پیشروی دشمن را به هر طریق بگیرد تقاضای آرپی جی کرد و خودش به تنهایی 70 گلوله آرپی جی به سمت بعثی ها شلیک کرد. همین مسئله باعث شد شکست سختی به دشمن وارد شود. بعد از مدتی عراقی ها خمپاره ای به سمت سنگر مختار فرستادند که در اثر اصابت ترکش خمپاره، به ناحیه سینه و ریه مختار آسیب جدی وارد شد و همرزمانش او را به بیمارستان اهواز انتقال دادند اما خودش می دانست که وصل یار نزدیک و موقع شهادتش فرا رسیده است. ساعت 2 بعد از نیمه شب 27 اسفند ماه سال 62 بود که دعوت حق را لبیک گفت و به خیل شهیدان والامقام انقلاب اسلامی پیوست.